سرمایه دار. کل زندگیش ۵۰۰ میلیون است. ضمانت یه وام بانکی ۲ میلیاردی را می کند. ضمانت یک سفته یک میلیاری را می کند. ضمانت یک سفته سیصد میلیونی را می کند. خب، تصور کنید اصلا دادگاه نیستیم. اصلا شما دوست صمیمی این تاجرید. نمی گید مرد حسابی، تو سر تا پای سرمایت ۵۰۰ میلیون. به چه جراتی یه همچین کاری کردی؟ این توبیخی که شما به دوست می کنید، اگر کار این ورشکسته به توقف بخورد قاضی به جای اینکه توبیخش کند، این را ورشکسته به تقصیر اعلامش می کند. می گوید این تعهداتی که تو کردی فوق العادست. یک تاجر متعارف، با توجه به تجربه ای که دارد، هیچ وقت نمی اید یه همچین ضمانتی را بکند. تجار یا افراد دیگر هم ازش انتظار ندارند یه همچین ضمانت هایی را بکند. حتی اگر پیشش بیایند باید بگوید من کل ثروتم، کل پولم سرمایم، همه چیزم ۵۰۰ میلیون است. چه انتظاری داری من بیام وام ۲ میلیاردی تو را پشت سفته هاش امضا بکنم؟ این را بیشتر ازش به عنوان عذر می پذیرند تا اینکه بره این کار را بکنه و بعد بگه من تو رودروایسی بودم. اما از این طرف چرا ممکنه است؟ برای اینکه هیچ عوضی دریافت نکرده است اما خودش هم بدهکار نبوده است.

Rate this post
tell
mobile
telegram
whatsapp