فسخ نکاح

فسخ نکاح به معنای قطع و لغو رابطه ازدواج بین دو نفر است. در حقوق اسلامی و قوانین مدنی، فسخ نکاح دلایل و شرایط خاص خود را دارد و به طور کلی می‌تواند به دو دسته اصلی تقسیم شود:

۱٫ فسخ نکاح اسلامی:
در حقوق اسلامی، فسخ نکاح می‌تواند به دلیل‌های مشخصی انجام شود، از جمله:
– ابطال (باطل شدن) عقد از ابتدا به دلیل عدم رعایت شروط اساسی و اسلامی در عقد نکاح.
– تمامیت ازدواج به دلیل ارتکاب همسر به عمل زنا یا رابطه خارج از ازدواج با شخص ثالث.
– تخلف شدید همسر از واجبات و حقوق ازدواجی به طور جدی و مداوم.
– عدم توافق و همدلی میان همسرها در صورت ازدواج چندگانه (پلی گامی).
– عدم موافقت والدین در ازدواج، به خصوص در صورتی که تأثیر جدی بر روابط خانوادگی و زندگی افراد داشته باشد.

۲٫ فسخ نکاح در قوانین مدنی:
قوانین مدنی هر کشور نیز ممکن است دلایل مشخص خود را برای فسخ نکاح تعیین کند. این دلایل ممکن است شامل:
– ارتکاب جنایت و خشونت خانگی توسط یکی از همسران.
– عدم توافق و همدلی میان همسرها.
– بروز تغییرات جدی در شرایط اقتصادی و اجتماعی که تأثیر مهمی بر روابط زناشویی داشته باشد.
– تحت فشار و اجبار به ازدواج و عدم رضایت طرف‌ها از ازدواج.
– موارد خاص و متفاوت در قوانین مدنی هر کشور برای فسخ نکاح.

در هر صورت، فسخ نکاح یک موضوع حساس و مهم است که می‌تواند تأثیرات عمیقی بر زندگی طرفین و فرزندانشان داشته باشد و باید با دقت و با رعایت قوانین و شرایط مربوطه انجام شود.

فسخ نکاح

تفاوت‌های موجود بین فسخ نکاح و طلاق

۱- طلاق منوط به تشریفات خاصی است، مثل اجرای صیغه مخصوص و حضور دو شاهد عادل (مرد). ولی فسخ نکاح تنها به اراده صاحب حق انجام می‌پذیرد (ماده ۱۱۳۲ قانون مدنی) و تنها کافیست به اطلاع طرف مقابل برسد.

۲- طلاق در صورتی درست است که شرایط خاصی در زن موجود باشد ولی رعایت این ترتیب در فسخ نکاح شرط نیست (ماده ۱۱۳۲ ق. م.). به عنوان مثال فسخ نکاح در دوران عادت زنانگی و نفاس زن ممکن است. در حالی که طلاق زن در این دوران درست نیست. (ماده ۱۱۴۰ ق. م.)

۳- پیش از وقوع طلاق باید از دادگاه حکم یا اذن گرفته شود، ولی فسخ نکاح نیاز به این اقدام ندارد و رسیدگی دادگاه محدود به احراز وجود حق فسخ است و تکلیفی در باب اصلاح زوجین و ارجاع به داوری ندارد.

۴- طلاق مخصوص نکاح دائم است ولی موارد فسخ نکاح در دائم و منقطع یکسان است (مواد ۱۱۵۲ و ۱۱۵۳ ق. م.)

۵- طلاق حق و اختیار مرد است، در حالی که فسخ نکاح ممکن است از جانب زن نیز واقع شود.

۶- در طلاق رجعی شوهر می‌تواند در زمان عده به همسر خود رجوع کند، اما در فسخ نکاح امکان رجوع وجود ندارد، و تشکیل دوباره خانواده جز با نکاح جدید ممکن نیست.

۷- در صورتی که مرد پیش از نزدیکی زن خود را طلاق دهد، زن مستحق نصف مهریه است (ماده ۱۰۹۲ ق. م.) ولی در فسخ نکاح زن حق مهریه ندارد، مگر در صورتی که موجب فسخ، عنن باشد که زن مستحق نصف مهریه است.

۸- اگر بین زوجین سه بار طلاق اتفاق بیفتد آنها دیگر نمی‌توانند با یکدیگر ازدواج کنند مگر با آمدن محلل. اما فسخ هرچند بار که بین زن و مرد اتفاق افتاده، ایجاد حرمت نمی‌کند.

موارد فسخ نکاح از جانب مرد

ماده ۱۱۲۲ قانون مدنی عیوب مختص مرد را برشمرده است و به موجب آن، هرگاه مرد به دلیل عارضه‌ای ناتوان از انجام عمل زناشویی باشد، قانون به زن حق می‌دهد که ازدواج را فسخ نماید.

– عنن: ناتوانی مرد در نعوظ به شرط آنکه بعد از گذشت مدت یک سال از تاریخ رجوع زن به دادگاه، رفع نشود. عنن در صورتی که پس از عقد ایجاد شود نیز زن را صاحب حق فسخ نکاح می‌کند.

– خصاء: که عارضه مربوط به اخته شدن مرد است.

– مقطوع بودن آلت تناسلی.

این عیوب، در صورت وقوع و ثابت شدن، می‌تواند منجر به حق فسخ ازدواج از طرف مرد شود و زن می‌تواند با استناد به این موارد، از ادامه ازدواج خود منصرف شود. این حقوق به منظور حمایت از حقوق زنان در مواقعی که ادامه ازدواج با مشکلات و عیوب مرد مواجه می‌شود، در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران تعیین شده است.

عیوب موجب حق فسخ نکاح در زن

ماده ۱۱۲۳ قانون مدنی عیوب مختص زن را برشمرده است و به موجب آن، اگر این عیوب در هنگام عقد موجود باشد و مرد بدون آگاهی به آنها با زن ازدواج کرده باشد (مواد ۱۱۲۴ و ۱۱۲۶ ق. م.)، قانون به مرد حق فسخ ازدواج را می‌دهد.

– قرن: استخوانی است در فرج که مانع جماع می‌گردد.
– جذام: بیماری خوره.
– برص: نوعی بیماری پوستی که بر اثر آن لکه‌های معمولاً بزرگ سفید یا سیاه در بدن پدید می‌آید.
– افضاء: یکی شدن مجرای بول و حیض را افضاء می‌گویند.
– زمین‌گیری.
– نابینایی از دو چشم.

حق فسخ نکاح به دلیل عیوب زن، برای جلوگیری از ضرر مرد است. پس اگر بوسیله عمل جراحی یا با وسایل درمانی این عیوب از بین برود، حق فسخ نکاح نیز مبنای خود را از دست می‌دهد و ساقط می‌شود. این حق مرتبط با موارد خاصی است که در قانون مدنی جمهوری اسلامی ایران تعیین شده‌اند و با هدف حمایت از حقوق زنان در مواردی که ادامه ازدواج با عیوب و مشکلات جسمی مواجه می‌شود، در نظر گرفته شده است.

عیوب موجب حق فسخ نکاح مشترک در زن و مرد

علاوه بر جنون، عیوب دیگری نیز وجود دارند که موجب حق فسخ نکاح مشترک در زن و مرد می‌شوند. برخی از این عیوب عبارتند از:

۱٫ جنون: جنون تنها مصداق عیب مشترک در زوجین است که موجب حق فسخ می‌شود. بر طبق ماده ۱۱۲۱ قانون مدنی، جنون هر یک از زوجین به شرط استقرار، اعم از اینکه مستمر یا ادواری باشد، برای طرف مقابل موجب حق فسخ ازدواج است. قانون مدنی جنون را تعریف نکرده است، اما طبق نظر فقها، جنون یعنی اختلال عقل. بنابراین فراموشی‌های سریع الزوال، بیهوشی‌های ناشی از هیجانات ناگهانی و نیز بیماری صرع (غش) جنون محسوب نمی‌شود. منظور از اختلال عقل، آن است که شخص در انجام وظایف عادی و معمولی روزانه خود نامتعادل شده و اعمال بدون هدف از او سر بزند.

۲٫ اختلال عاطفی و روانی: اختلالات عاطفی و روانی می‌توانند موجب عدم توانایی در برقراری روابط زناشویی و ایجاد مشکلات بزرگتر در زندگی زوجی نمایند.

۳٫ اعتیاد و مصرف مواد مخدر: اعتیاد و مصرف مواد مخدر می‌تواند روابط زناشویی را به خطر بیاندازد و برای فرد و خانواده‌اش آسیب‌های جدی ایجاد کند.

۴٫ ناهنجاری‌های جنسی: اختلالات جنسی می‌توانند عملکرد زناشویی را مختل کنند و باعث ایجاد ناراحتی و بی‌رضایتی در زندگی زناشویی شوند.

۵٫ ناتوانی جسمی: ناتوانی جسمی می‌تواند باعث شکستگی و نارضایتی در رابطه زناشویی شود و در برخی موارد، ممکن است منجر به حق فسخ نکاح گردد.

لازم به ذکر است که هر یک از این عیوب باید به طور مستقل و معتبر توسط مراجع ذی‌صلاح تشخیص داده شود و باید شرایط مشخصی برای فسخ نکاح در نظر گرفته شود. از این رو، قبل از اتخاذ تصمیماتی مهم مانند فسخ نکاح، بهتر است از مشاوره حقوقی و مراجع مختصر راهنمایی دریافت کنید.

حق فسخ نکاح به دلیل فریب در ازدواج

یکی دیگر از مواردی که به طرفین حق فسخ نکاح را می‌دهد، تدلیس یا فریب در ازدواج است. این به معنای این است که یکی از طرفین، صفت‌ها و ویژگی‌هایی را به خود نسبت بدهد که در واقعیت ندارد. به عبارت دیگر، فرد در هنگام ازدواج، اطلاعات نادرستی را در مورد خود ارائه کند که این اطلاعات برای طرف مقابل تعیین کننده‌ای در تصمیم به ازدواج با او بوده است. مثلاً خواستگار ممکن است خود را دارای تحصیلات عالی، ثروتمند یا ماهر در هنر خاصی معرفی کند؛ اما بعد از اینکه خطبه عقد جاری شد، عروس بفهمد که تمام ادعاها و اطلاعاتی که درباره همسرش تصور می‌کرده، دروغ بوده است.

حق فسخ نکاح به دلیل تخلف از شرط صفت

آخرین موردی که به یکی از طرفین عقد حق فسخ نکاح را می‌دهد، تخلف از شرط صفت است. شرط صفت به این معناست که صفت خاصی در شخص طرف دیگر به عنوان شرط برای ازدواج تعیین شده باشد، اما بعد از عقد مشخص می‌شود که فرد از این صفت محروم است (ماده ۱۱۲۸ ق. م.). شرط صفت باید دارای نفع و فایده‌ای عقلانی و مشروع باشد. ثانیاً باید صفتی باشد که موجب ترغیب فرد شود؛ یعنی فرد با اعتقاد به این صفت، به شخص دیگر ازدواج کند. این می‌تواند اوصاف ظاهری و یا درباره‌ شخصیت مادی و معنوی فرد باشد.

تفاوت تدلیس با تخلف از شرط صفت

تفاوت اصلی بین تدلیس و تخلف از شرط صفت در این است که در تدلیس، فرد قصد فریب دادن دیگران را دارد و اطلاعات نادرستی را به منظور جلب رضایت یا ترغیب طرف مقابل ارائه می‌دهد. اما در تخلف از شرط صفت، فرد چنین نیتی ندارد و واقعاً خود را واجد آن صفت می‌داند، اما بعد از عقد متوجه می‌شود که دارای آن ویژگی خاص نیست. به عبارت دیگر، تدلیس به منظور ترغیب دیگران به ازدواج انجام می‌شود، در حالی که تخلف از شرط صفت ممکن است به دلیل اشتباه یا نادانی اتفاق بیفتد.

۱- هم فسخ نکاح و هم طلاق موجب انحلال عقد نکاح می‌شوند و از نظر عده نگه داشتن زن تفاوتی با هم ندارند.

۲- خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ نکاح را دارد بعد از اطلاع یافتن از وجود علت فسخ، نکاح را فسخ نکند، اختیار او از بین می‌رود؛ به شرط آنکه علم به حق فسخ و فوریت آن را داشته باشد. تشخیص مدتی که برای امکان فسخ نکاح لازم بوده به نظر عرف و عادت است (ماده ۱۱۳۱ ق. م.)

۳- حق فسخ نکاح قابل اسقاط است. یعنی افراد می‌توانند از این حق خود صرف‌نظر نمایند.

۴- حق فسخ ازدواج به وارث منتقل نمی‌شود (ماده ۴۴۸ ق. م.) چرا که در اثر موت، نکاح منحل می‌شود و دیگر موردی برای فسخ نکاح یا به ارث رسیدن حق فسخ باقی نمی‌ماند.

۵- فسخ عقد نیاز به رضایت طرفین ندارد و کسی که حق فسخ نکاح را دارد می‌تواند یکطرفه آن را انجام دهد.

۶- فسخ کننده باید بالغ، عاقل و رشید باشد.

۷- در مورد جنون، فسخ نکاح در مواردی امکان پذیر است که به هنگام ازدواج یکی از دو همسر از جنون دیگری آگاه نباشد. چون اگر با علم به جنون با او عقد کرده باشد، اقدام به ضرر خود کرده است و باید تحمل کند. به عنوان مثال، اگر با علم به حق فسخ و فوریت آن، از حق خود صرف‌نظر کرده است.

۸- اگر پس از ازدواج مرد دچار جنون شود، زن حق فسخ پیدا می‌کند. (ماده ۱۱۲۵ ق. م.) اما اگر زن پس از ازدواج دچار جنون شود، مرد نمی‌تواند نکاح را فسخ کند.

ثبت رسمی فسخ نکاح

همان‌طور که گفته شد، فسخ نکاح امری یک‌طرفه است. در واقع دارنده حق فسخ برای این کار ملزم به رعایت تشریفات خاصی نیست، و فقط با گفتن لفظ یا انجام عملی که بر آن دلالت داشته باشد، نکاح را فسخ می‌نماید.

اما ثبت رسمی آن همانند ازدواج و طلاق الزامی است. به این منظور باید به دادگاه مراجعه نمود و پس از صدور حکم مربوط از سوی دادگاه، فسخ نکاح را در دفاتر ازدواج و طلاق ثبت نمود. این ثبت رسمی از اهمیت بسیاری برخوردار است که علاوه بر اعلام فسخ نکاح به جامعه، حقوق و تعهدات حاکم بر زوجین نیز تغییر خواهد کرد.

در اثر ثبت رسمی فسخ نکاح، حالت مدنی زن و مرد به حالت مجردی بازگشته و حقوق و تعهداتی که از ازدواج به دست آورده بودند، لغو می‌شود. از اهمیت این ثبت رسمی می‌توان به حفظ حقوق فرزندان، تقسیم مال و دارایی‌ها و همچنین ایجاد شرایط مناسب برای شروع زندگی مجدد زن و مرد اشاره کرد. بنابراین، فسخ نکاح اگرچه به سادگی انجام می‌شود، اما ثبت رسمی آن مهم و ضروری است.

نگاهی انتقادی به عیوب زوجین و حق فسخ نکاح در قانون مدنی

به عنوان وکیل دعاوی خانوادگی، به موضوع حق فسخ نکاح و عیوب زوجین می‌پردازم:

حق فسخ نکاح به عنوان یکی از حقوق زوجین، قابلیت فسخ عقد نکاح را برای هریک از طرفین فراهم می‌کند. این حق براساس فقه امامیه در قانون مدنی تأیید شده است و افراد می‌توانند با استناد به وجود عیب در طرف مقابل، اقدام به فسخ عقد نکاح نمایند. امروزه با پیشرفت‌های پزشکی، برخی از عیوب موجب فسخ نکاح، قابل درمان هستند و فرد پس از درمان بهبودی خود را باز می‌یابد. اما پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا پس از درمان عیب یا بیماری، حق فسخی که قبل از درمان برای طرف مقابل به وجود آمده است از بین می‌رود یا نه؟

نظرات متفاوتی درباره این موضوع وجود دارد. یک دیدگاه غالب در میان فقهای متقدم امامیه این است که درمان بیماری یا عیب، حق فسخ را از بین نمی‌برد و فرد همچنان می‌تواند بعد از درمان اقدام به فسخ نکاح کند. این دیدگاه معتقد است که عیوب نکاح به دلیل دفع ضرر از جانب زوجین است و با مرتفع شدن عیوب، ضرر نیز از بین می‌رود.

از طرف دیگر، بعضی از فقهای معاصر و حتی برخی از فقهای متقدم نیز معتقدند که با از بین رفتن بیماری یا عیب، حق فسخ نیز از بین می‌رود و دلیلی برای بقای حق فسخ وجود نخواهد داشت. آن‌ها معتقدند که هدف اصلی از حق فسخ نکاح، حفظ مصالح جامعه و تحکیم پایه‌های خانواده است و با توجه به اینکه برخی از بیماری‌ها بهبود‌پذیر هستند، نیازی به حفظ این حق در موارد درمان‌پذیر نیست.

در قانون مدنی، عیوب نکاح به دسته‌بندی‌های خاصی تقسیم شده‌اند و برخی از آن‌ها عیوب مشترک بین زن و مرد هستند. اما این دسته‌بندی‌ها به نوعی تبعیض میان عیوب زن و مرد ایجاد کرده است که زن و مرد در این باره وضعیت نامتعادلی دارند.

برای حل این اختلافات و تعادل‌بخشی در مورد حق فسخ نکاح، باید به دوش رویه‌های قضایی گذارده شود تا به صورت موردی، مسائل مرتبط با درمان عیوب و بیماری‌ها بررسی شوند. همچنین قانون‌گذار باید با تدوین مقررات، بیماری‌های واگیر مانند ایدز را به عنوان عیوب به شمار آورده و اصل درمان عیب را مسقط حق فسخ تلقی کند. به این ترتیب، تعادل بیشتری میان زن و مرد در مسائل حقوقی حاکم بر نکاح برقرار خواهد شد.

تکلیف مهریه در فسخ نکاح

در موارد فسخ ازدواج قبل از نزدیکی جنسی، زن حق مهریه را ندارد، به استثناء اگر مرد عنن باشد؛ در این صورت زن مستحق نصف مهریه است.

اما در صورتی که فسخ نکاح بعد از نزدیکی جنسی اتفاق بیافتد، زن مستحق کل مهریه است.

اکثر حقوقدانان معتقدند که در صورتی که فسخ نکاح به دلیل تدلیس زن انجام شود، در هیچ حالتی، به‌صورت نردیکی یا عدم نزدیکی، مهریه به زن تعلق نمی‌گیرد.

توجه به این نکته ضروری است که موارد فوق بر اساس مقررات قانون مدنی و شرایط موجود در هر کشور ممکن است متفاوت باشند. بنابراین، برای هر مورد خاص، به مقررات مربوط به مهریه در قانون مدنی کشور مراجعه و مشورت با وکیل متخصص در حوزه حقوق خانواده صورت گیرد.

دریافت مشاوره

شما می توانید برای دریافت مشاوره از وکلای ما با شماره ۸۷۲۰ ۶۰۰ ۰۹۱۲ تماس بگیرید و یا به بخش تماس با وکیل من مراجعه کنید.

Rate this post
tell
mobile
telegram
whatsapp